جدول جو
جدول جو

معنی گوک زا - جستجوی لغت در جدول جو

گوک زا
گوساله
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که رشد بدنش کافی نبوده و قدش کوتاه مانده. این حالت از کمکاری تیروئید و یا بیماری های مادرزادی قلب است، کوتوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهرزا
تصویر گوهرزا
آنچه از آن گوهر برآید
فرهنگ فارسی عمید
(تُ فَ)
کوه زاینده، (اصطلاح زمین شناسی) تولیدکننده کوه، جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود، (از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوه زایی شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
معرّق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ جَ)
دهی است از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس. واقع در خاور جاسک و 10000گزی جنوب راه مالرو جاسک به چاه بهار است. جلگه و گرمسیر و سکنۀ آن 50 تن است. آب آن از چاه و محصول خرماو شغل اهالی زراعت و صید ماهی و راه آن مالرو است. پاسگاه گمرک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
حصرمیه. (مهذب الاسماء). آش غوره. غوره با
لغت نامه دهخدا
(یِ زَ)
گوی زرین. گوی که از زر باشد، کنایه از آفتاب است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). شمس. خورشید. گوی زرین:
بدرد جیب آسمان و بر او
گوی زر آشکار بندد صبح.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کوتاه قد، قصیرالقامه، کوتوله، رجوع به فرهنگ نظام شود،
- مثل گورزاها، با قدی کوتاه، (امثال و حکم دهخدا ج 4 ص 1853)، رجوع به گورزاد شود
لغت نامه دهخدا
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد او را رد گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند ونی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند. عامه این کودکان را گورزا می گفتند و معتقد بودند که چنین کودکی کوتاه قد خواهد شد، کوتاه قد کوتوله: درخت کوتاهی که مثل گورزا ها رشد نکرده مانده بود دیده میشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورک وا
تصویر گورک وا
آش غوره غوره با حصرمیه
فرهنگ لغت هوشیار
سخنی که بشخصی گویند تا وقتی بکار او یادیگری آید، سخنی که یکبار شنیده شده باشد، بگوش خوردن شنیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گول زن
تصویر گول زن
فریب دهنده فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورزا
تصویر گورزا
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد، او را در گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند و نی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند
فرهنگ فارسی معین
گوساله
فرهنگ گویش مازندرانی
نگهدارنده ی گوساله
فرهنگ گویش مازندرانی
پشته ای از شاخ و برگ درخت جهت تغذیه ی گوساله
فرهنگ گویش مازندرانی
اهرم بالابرنده ی چوبی، محل نگهداری گوساله
فرهنگ گویش مازندرانی
تارهای به کار رفته در بافته ها و نقش های آن، سینه سرخ که
فرهنگ گویش مازندرانی
بچه ای که پس از فوت مادر متولد شد
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازی های کودکانه در این بازی، بازی کنان دسته ای
فرهنگ گویش مازندرانی